به گزارش شهرآرانیوز، از معرفت کم ما بود اگر تمام شادی و جشن میلاد آنان تنها به دو نقطه از این کشور که حضورشان بر دیده منتمان است، خلاصه میشد. آخر امام مهربانیها خود فرمودهاند: «خداوند رحمت کند آن بندهای که امر ما را زنده کند؛ اگر مردم زیباییهای گفتار ما را میدانستند، از ما پیروی میکردند».
به همین منظور، ۱۷ سال است کاروانهای زیر سایه خورشید با همراهی خدام بارگاه پرنور رضوی، در این ده روز که دهه کرامت نام گرفته، به جایجای ایران سفر میکنند تا گردوغبار آن بارگاه را سرمه چشم دیدگانی کنند که با چشم تن، عظمت و نور بارگاهش را ندیدهاند یا دیدهاند و دلشان هوای حرم یار را کرده است.
خبر آمده که مهمان دارند. خانه را آب و جارو کردهاند. گردوغبار را از روی وسایل خانه زدودهاند؛ قابعکسهای روی دیوار را هم. آب کتری روی گاز قلقل میکند و بوی چای تازهدم خانه را پر کرده. باغچه حیاط هم امروز شادابتر از هر روز دیگریست؛ انگار میداند که قرار است مهمانی عزیز از راهی دور بیاید.
زنگ خانه به صدا درمیآید. عروس خانواده فوراً زغالهای داغشده را آغشته به دانههای ریز اسپند میکند؛ لحظهای طول نمیکشد که عطر اسپند به بیرون از خانه هم روانه میشود.
مهمانان با سلام و صلوات وارد میشوند. سفیران آقا علیبنموسیالرضا(ع) هستند. اتوکشیده و تروتمیز با آن کتهای بلند با بج آستان قدس رضوی بر روی سینه وارد خانه میشوند. در دستشان صندوقچهای است. درون آن پرچمی سبزرنگ که آرم آستان قدس رضوی و آیه «نصر من الله و فتح قریب» روی آن با خوشسلیقگی دوخته شده، قرار دارد. پرچم، متبرک به بارگاه صاحبش امام رضا(ع) است.
خانه، خانه مادر شهید غلامرضا حسنوند در شهرستان الشتر لرستان است؛ مادر شهیدی که عکس پسر بیستوخوردهایسالهاش، سیواندی سال است که روی دیوار خانه جا خوش کرده. عکسی که نگاه نافذش به تو خوشآمد میگوید. مادر پیر شده. نه فقط از روی کهولت سن، بلکه داغ جوان ازدستدادهاش سالها پیش قدش را خمیده کرده. نشسته است و پاهایش دیگر توان بلندشدن ندارند.
خادمان برای عرض ادب به پیش میروند. پرچم را مقابل مادر شهید میگیرند و هنوز لب به سخن نگشودهاند که ناخودآگاه اشک مادر از گوشه چشمش دانهدانه به روی روسری سفیدش میغلتد و زیر لب «السلام علیک یا غریب الغربا» میگوید.
حالا فضای خانه پر شده از عطر رضوی. فرزندان و نوههای مادر شهید هم دلشان شکسته و منتظرند تا نوبتشان شود و پرچم را ببوسند و ببویند.
یکی از خادمان شروع به خواندن میکند:
«ای صفای قلب زارم هرچه دارم از تو دارم
تا قیامت ایرضاجان سر ز کویت برندارم...»
دقایقی به مداحی و زیارت از راه دور میگذرد. دستهای رو به آسمان میزبانان خبر از حاجتهایی بزرگ دارد؛ حاجتهایی که فقط به دست گرهگشایی بزرگتر از حاجتها برآورده خواهند شد.
مادر شهید که صدایش هم مانند دستانش لرزان شده، از فرزند شهیدش میگوید. از اینکه چقدر خاطر این فرزند برایش عزیز بوده و چقدر دلتنگ اوست.
یکی از خادمان که او نیز برادر دو شهید والامقام است، مقابل مادر شهید زانو میزند. سینی تبرکات آستان مقدس امام رئوف را که حاوی نمک و نبات متبرک است، تقدیم مادر شهید میکند. هدیهای هم از طرف خود تقدیم مادر شهید میکند. خادم هم که دلش شکسته، گوشه چادر مادر شهید را به رسم ادب میبوسد و از او میخواهد که دعای خیرش بدرقه راه همه مردم بهویژه خادمان آقا باشد.
مادر شهید دستش را رو به آسمان میبرد و زیر لب چیزی میخواند و سپس از نمایندگان امام رئوف میخواهد که سلام او، فرزند شهید و خانوادهاش را به بارگاه حضرت رضا(ع) برسانند.
حالا همسایهها هم از وجود این مهمان عزیز در محلهشان خبردار شدهاند. تکوتوک داخل حیاط و مابقی هم بیرون از خانه انتظارش را میکشند. اولین خادم که از خانه خارج میشود و همسایهها که چشمشان به پرچم گنبد آقا میافتد، ناخودآگاه اشک در چشمانشان حلقه میزند. دلشان شروع به تپیدن میکند و برای تبرکجستن به آن، لحظهشماری میکنند.
خادمان که فضا را معنوی میبینند این بار گروهی شروع به خواندن میکنند:
«امام رضا، قربون کبوترات
یه نگاهی هم بکن به زیر پات...»
همسایهها یکبهیک به پیش میآیند و گوشه پرچم را به سر و صورت خود میکشند. آنهایی هم که هنوز بغضشان نترکیده بود با رسیدن به پرچم بغضشان میترکد و اشکشان جاری میشود. التماس دعا میگویند و از خادمان میخواهند که سلامشان را به آقا برسانند. یکی از خدام هم فوراً بستههای متبرک نمک و نبات را بین همسایهها توزیع میکند.
همه رو به مشهدالرضا میایستند و صلوات خاصه امامرضا(ع) را همراه با نوای دلنشین خادمی زمزمه میکنند. باران هم نرمنرمک شروع به باریدن میکند. از قدیم گفتهاند دعا زیر باران مستجاب است. خادمی این فرصت را غنیمت میشمرد و با صدای بلند دعا میکند «اللهم عجل لولیک الفرج». صدای الهی آمین مردم محله را پر میکند.
یکی از مهمترین برنامهها در برنامه دهروزه کاروان «زیر سایه خورشید» علاوه بر دیدار با خانواده شهدای دفاع مقدس، دیدار با خانواده شهدای مدافع حرم، شهدای ترور در مرزها و همچنین شهدای حادثه تروریستی کرمان است که در دهه کرامت امسال حضور نمایندگان امام مهربانیها در منزل شهید حسننژاد، شهید حادثه تروریستی راسک، یکی از این برنامهها بود که سفیران امام مهربانیها با اهدای لباس متبرک به پرچم مطهر، طبق سنت دیرین مردم یزد، لباس عزا را از تن پدر و فرزندان این شهید والامقام بیرون آوردند.